چندی پیش سریالی از شبکه «HBO» آمریکا پخش شد که در آن برای تبلیغ همجنسگرایی، سراغ برخی معایب و نقاط ضعف روابط زناشویی رفت و در شنیعترین حالت ممکن آنها را برای مخاطبان به تصویر کشاند تا پوچبودن چنین روابطی را نتیجه بگیرد و نشان دهد که انسان امروزی برای رسیدن به یک زندگی ایدهآل، نیازمند نوع دیگری از زندگی یعنی دگرباشی جنسی یا همان همنجسگرایی است!
ایده منحط و منحرفی که متأسفانه معدود افرادی را در اقصینقاط جهان با خود همراه کرده و با تمام تلاش و امکانات سعی در پیشرفت و همهگیر
کردن این تفکر و اعتقاد پوچ را دارد.
آن مجموعه تلویزیونی اگرچه آن چنانکه باید و شاید مطرح نشد، اما پرده از شیوه جدید تبلیغی و ترویجی دگرباشها کنار زد و استراتژی جدید و نوین آنها را به دنیا نشان داد.
بهعنوان نمونه در خصوص آن سریال همین بس که با هدف مشمئز شدن روابط زناشویی از شخصیتها و روابطی همچون عشق پیرزن 90 ساله به پسر نوجوان که منجر به ازدواج میشود گرفته تا سوء استفادههای جنسی پیرمردی از دختر جوان در قالب یک رابطه زناشویی و سایر روابطی که یا مرد یا زن در آن دچار مشکل هستند، سلسله اتفاقات ناخوشایندی را در سخیفترین حالت ممکن به تصویر کشید تا به مخاطب القا کند ازدواج با جنس مخالف از اساس اشتباه است و نوع دیگری از زندگی را میتوان تجربه کرد که همان دگرباشی جنسی است.
* تبلیغ همجنسگرایی، از سریال آمریکایی تا نمایش ایرانی
اما چند صباحی از این پردهبرداری نگذشته بود که در کمال تعجب رگههایی از همان شیوههای اجرایی در برخی آثار هنری داخل پدیدار شد و متأسفانه با وجود تذکرات و هشدارهای پیدرپی، هرگز گوش شنوایی برای پیشگیری و مهار این جریان بیمار وجود نداشت و نتیجه آنچنان شد که این جریان منحط و منحرف، در سایه سهل انگاری مسئولان خود را آرام و خزنده از حاشیه به متن رساند و آنچه که نباید میشد به وقوع پیوست.
به گونهای که در اندک زمانی با وقاحت تمام در بطن آثار هنری رخنه کرده و بهصراحت در حال ارائه و ترویج در قالبهای گوناگون فرهنگی و هنری آنهم با مجوزهای قانونی در سطح جامعه است!
ازجمله این قالبهای هنری، نمایشی است که حتی نامش هم برگرفته از عنوان «دگرباشها» است، به کارگردانی و بازی یکی از هنرمندان که آثارش این روزها به شکل عجیبی در کانون توجه این جریان قرار دارد و در یکی از سالنهای زیرمجموعه خانه هنرمندان ایران روی صحنه رفته است. نمایشی که حتی خود نویسنده در گفتگویی اعلام کرد از اجرای آن در ایران بسیار متعجب شده و البته برایش هم خوشحالکننده و هم غیرمنتظره است.
تئاتری که شاید در نگاه نخست تنها به گفتگوی ساده بین دو زن که هر دو همسر یک مرد هستند مربوط میشود و یا بهاصطلاحِ نمایش، داستان «مرد دو آدرسه» است که در حق همسرانش ظلمها کرده اما فارغ از ارزشگذاری فنی اثر که بسیار ضعیف ساخته و پرداخته شده، اصل قصه و داستان، نه آن مرد دو آدرسه هدف است و نه مصائب آن دو زن بلکه آنچه غایت و فرایند دراماتیک اثر بیان میکند تهی و پوچ بودن روابط زناشویی است که میتواند نه در روابط اشخاص نمایش بلکه در تمامی زوجها و روابط زناشویی سیطره پیدا کند.
* تأکید نمایش بر نکبت بودن روابط زناشویی!
این نمایش در طول اجرا بر نکبت بودن روابط زناشویی اشاره مستقیم دارد و حتی در وقیحترین حالت ممکن جزئیات همبستری با شوهر و تمایلات جنسی را (که تنها خاستگاه بودن کنار مرد داستان است) نیز غیر مستقیم و فرمی روایت میکند. و درنهایت، با اِلمانهای مشخص و محرز به مخاطب نشان میدهد که این مدل زندگی نتیجه جز نکبت و بیچارگی نخواهد داشت اما در ازای آن هر دو زن میتوانند نوع دیگری از زندگی را که همان در کنار هم و باهم بودن است، تجربه کنند و به ایده آلهایشان دست پیداکرده و فرصتهای ازدسترفته زندگی را دوباره احیا کنند و حتی احتیاجات غریزی خود را نیز در کنار هم برآورده سازند!
به گونهای که در اواخر نمایش کارگردان با وقاحت مثالزدنی سعی در نشان دادن آن میکند؛ و البته برای صریح و شفاف نشان دادن پیغام نمایش، از نماد معروف همنجسگرایان در طول مدت اجرا در طراحی لباس بازیگر بهره میبرد.
* آیا صلح نماد غیر شبههبرانگیز ندارد؟
البته فراموش نشود که در خصوص پیکسل نصبشده میتوان صدها توجیه و تفسیر ارائه کرد اما اکثراً حکایت آن خانم را شنیدهاند که در مقابل یک ریشسفید ایستاد و سؤال کرد «چرا وقتی دستوپا و کمر را جداگانه به حرکت درمیآوریم ایرادی ندارد اما زمانی که همه را با هم و یکجا و ریتمیک به حرکت درمیآوریم سرشار از ایراد میشود» و این دقیقاً میشود حکایت همین خانم بازیگر و توجیهاتشان؛ اما جالبتر آنجاست که کارگردان اثر متوسل به عذری بدتر از گناه شده و این پیکسل را از بُعد دیگر تفسیر و توجیه کرده و آن را نماد صلح یا فلان ماه برشمرده و عجب صلحی است که نمادش رنگبهرنگ و خط به خط نمود دگرباشها و همنجسنگرایان شده است؟! و اصولاً با علم به قبول چنین توجیهی آیا صلح هیچ نماد دیگری (کبوتر صلح، شاخه زیتون، و ...) جز این نماد شبههبرانگیز نداشته و ندارد؟!
و صدالبته فراموش نکنیم که این صلح نه معنای صلح حقیقی و واقعی بلکه صلحی بین همه اقشار جهانیان چه همنجسبازها و چه سایرین است و ایکاش بازیگر نمایش هرگز چنین توجیهی را عنوان نمیکرد تا حداقل بگوییم از جهلشان بوده است اما با این تفسیر کار از جهل گذشته، دقیقاً همان شیوه و دورنمایی است که در ابتدای یادداشت در قالب یک نمونه تلویزیونی اشاره شد. روش و شیوهی تبلیغی که دگرباشها در حال حاضر با استفاده از آن به ترویج و گسترش جریان منحط و منحرف خود پرداخته و متأسفانه تا حدودی موفق نیز بوده و افراد فریبخورده را همراه کردهاند.
اما نکته تأسفبار زمانی است که این نمایش با مجوز، روی صحنه رفته است و آب از آب تکان نخورده! گویی بخشهای نظارتی و مسئولین امر یا خود را به ندیدن زدهاند یا بهسادگی از کنارش گذشتهاند.
* تمجید بیبیسی از نمایش مروج همجنسگرایی
البته فراموش نشود که این مجموعه فرهنگی، پیشاز این نمایش نیز تئاتری با عنوان «س.پ» با همین بازیگر در سالن خود به نمایش گذاشت که دقیقاً با همین هدفگذاری تولید و به مرحله اجرا رسیده بود و جالبتر آنکه تئاتر موردنظر نیز محصول همین گروه (م.ت) است. گروهی که چندی پیش در شبکه ضدانقلاب بیبیسی به خاطر اختصاص یافتن شماره اخیر مجله خانه هنرمندان ایران (شیوه) به پرونده کاری سرپرست آن (ج. ت) مورد تمجید کمنظیر مسعود بهنود قرار گرفت و این دقیقاً مصداق صحیح و بیبدیل ولنگاری فرهنگی است که بارها و بارها رهبر معظم انقلاب نسبت به آن تذکر دادند.
اما مثل همیشه هیچ گوش شنوایی نبوده و از تذکرات معظمله بهراحتی گذشتند و هزار افسوس که برخی مدیران فرهنگی نمک انقلاب را خوردند و نمکدانش را طوری شکستند که اینچنین مورد تعریف و تمجید عناصر ضدانقلاب و فراری در خارج از کشور قرار میگیرند.
در پایان خطاب به مدیران و مسئولین فرهنگ و هنر یادآور میشود که رهبر معظم انقلاب با صراحت مثالزدنی و نگاه انقلابیشان دستگاه فرهنگ کشور را در سخنرانی اخیر خود دارای مشکل عنوان کرده و دستور «آتش به اختیار» را صادر فرمودند، ازاینرو از آن دستگاه با وجود سهلانگاری و کوتاهی محرز و مسلمش در حمایت از دو نمایش یادشده و برخی آثار دیگر انتظار میرود در عمل به انجام وظایف و مأموریتهای انقلابی خود اقدام عاجل را به عملآورد.
خاطرنشان میشود که همان بازیگر و همان گروه هماینک در تماشاخانه خصوصی دیگری با نام «پ» نیز در حال اجرای نمایشی هستند که همچنان مروج و مبلغ جریان منحط و منحرف همجنسگرایی است.
امیدواریم هر چه زودتر دستگاههای مسئول به وظایف قانونی خود در خصوص آن جامع عمل پوشانده و با جلوگیری تبلیغ و ترویج آن جریان در بین جوانان کشور گامی در جهت جبران کاستیها و سهلانگاریها بردارند.
ایده منحط و منحرفی که متأسفانه معدود افرادی را در اقصینقاط جهان با خود همراه کرده و با تمام تلاش و امکانات سعی در پیشرفت و همهگیر
کردن این تفکر و اعتقاد پوچ را دارد.
آن مجموعه تلویزیونی اگرچه آن چنانکه باید و شاید مطرح نشد، اما پرده از شیوه جدید تبلیغی و ترویجی دگرباشها کنار زد و استراتژی جدید و نوین آنها را به دنیا نشان داد.
بهعنوان نمونه در خصوص آن سریال همین بس که با هدف مشمئز شدن روابط زناشویی از شخصیتها و روابطی همچون عشق پیرزن 90 ساله به پسر نوجوان که منجر به ازدواج میشود گرفته تا سوء استفادههای جنسی پیرمردی از دختر جوان در قالب یک رابطه زناشویی و سایر روابطی که یا مرد یا زن در آن دچار مشکل هستند، سلسله اتفاقات ناخوشایندی را در سخیفترین حالت ممکن به تصویر کشید تا به مخاطب القا کند ازدواج با جنس مخالف از اساس اشتباه است و نوع دیگری از زندگی را میتوان تجربه کرد که همان دگرباشی جنسی است.
* تبلیغ همجنسگرایی، از سریال آمریکایی تا نمایش ایرانی
اما چند صباحی از این پردهبرداری نگذشته بود که در کمال تعجب رگههایی از همان شیوههای اجرایی در برخی آثار هنری داخل پدیدار شد و متأسفانه با وجود تذکرات و هشدارهای پیدرپی، هرگز گوش شنوایی برای پیشگیری و مهار این جریان بیمار وجود نداشت و نتیجه آنچنان شد که این جریان منحط و منحرف، در سایه سهل انگاری مسئولان خود را آرام و خزنده از حاشیه به متن رساند و آنچه که نباید میشد به وقوع پیوست.
به گونهای که در اندک زمانی با وقاحت تمام در بطن آثار هنری رخنه کرده و بهصراحت در حال ارائه و ترویج در قالبهای گوناگون فرهنگی و هنری آنهم با مجوزهای قانونی در سطح جامعه است!
ازجمله این قالبهای هنری، نمایشی است که حتی نامش هم برگرفته از عنوان «دگرباشها» است، به کارگردانی و بازی یکی از هنرمندان که آثارش این روزها به شکل عجیبی در کانون توجه این جریان قرار دارد و در یکی از سالنهای زیرمجموعه خانه هنرمندان ایران روی صحنه رفته است. نمایشی که حتی خود نویسنده در گفتگویی اعلام کرد از اجرای آن در ایران بسیار متعجب شده و البته برایش هم خوشحالکننده و هم غیرمنتظره است.
تئاتری که شاید در نگاه نخست تنها به گفتگوی ساده بین دو زن که هر دو همسر یک مرد هستند مربوط میشود و یا بهاصطلاحِ نمایش، داستان «مرد دو آدرسه» است که در حق همسرانش ظلمها کرده اما فارغ از ارزشگذاری فنی اثر که بسیار ضعیف ساخته و پرداخته شده، اصل قصه و داستان، نه آن مرد دو آدرسه هدف است و نه مصائب آن دو زن بلکه آنچه غایت و فرایند دراماتیک اثر بیان میکند تهی و پوچ بودن روابط زناشویی است که میتواند نه در روابط اشخاص نمایش بلکه در تمامی زوجها و روابط زناشویی سیطره پیدا کند.
* تأکید نمایش بر نکبت بودن روابط زناشویی!
این نمایش در طول اجرا بر نکبت بودن روابط زناشویی اشاره مستقیم دارد و حتی در وقیحترین حالت ممکن جزئیات همبستری با شوهر و تمایلات جنسی را (که تنها خاستگاه بودن کنار مرد داستان است) نیز غیر مستقیم و فرمی روایت میکند. و درنهایت، با اِلمانهای مشخص و محرز به مخاطب نشان میدهد که این مدل زندگی نتیجه جز نکبت و بیچارگی نخواهد داشت اما در ازای آن هر دو زن میتوانند نوع دیگری از زندگی را که همان در کنار هم و باهم بودن است، تجربه کنند و به ایده آلهایشان دست پیداکرده و فرصتهای ازدسترفته زندگی را دوباره احیا کنند و حتی احتیاجات غریزی خود را نیز در کنار هم برآورده سازند!
به گونهای که در اواخر نمایش کارگردان با وقاحت مثالزدنی سعی در نشان دادن آن میکند؛ و البته برای صریح و شفاف نشان دادن پیغام نمایش، از نماد معروف همنجسگرایان در طول مدت اجرا در طراحی لباس بازیگر بهره میبرد.
* آیا صلح نماد غیر شبههبرانگیز ندارد؟
البته فراموش نشود که در خصوص پیکسل نصبشده میتوان صدها توجیه و تفسیر ارائه کرد اما اکثراً حکایت آن خانم را شنیدهاند که در مقابل یک ریشسفید ایستاد و سؤال کرد «چرا وقتی دستوپا و کمر را جداگانه به حرکت درمیآوریم ایرادی ندارد اما زمانی که همه را با هم و یکجا و ریتمیک به حرکت درمیآوریم سرشار از ایراد میشود» و این دقیقاً میشود حکایت همین خانم بازیگر و توجیهاتشان؛ اما جالبتر آنجاست که کارگردان اثر متوسل به عذری بدتر از گناه شده و این پیکسل را از بُعد دیگر تفسیر و توجیه کرده و آن را نماد صلح یا فلان ماه برشمرده و عجب صلحی است که نمادش رنگبهرنگ و خط به خط نمود دگرباشها و همنجسنگرایان شده است؟! و اصولاً با علم به قبول چنین توجیهی آیا صلح هیچ نماد دیگری (کبوتر صلح، شاخه زیتون، و ...) جز این نماد شبههبرانگیز نداشته و ندارد؟!
و صدالبته فراموش نکنیم که این صلح نه معنای صلح حقیقی و واقعی بلکه صلحی بین همه اقشار جهانیان چه همنجسبازها و چه سایرین است و ایکاش بازیگر نمایش هرگز چنین توجیهی را عنوان نمیکرد تا حداقل بگوییم از جهلشان بوده است اما با این تفسیر کار از جهل گذشته، دقیقاً همان شیوه و دورنمایی است که در ابتدای یادداشت در قالب یک نمونه تلویزیونی اشاره شد. روش و شیوهی تبلیغی که دگرباشها در حال حاضر با استفاده از آن به ترویج و گسترش جریان منحط و منحرف خود پرداخته و متأسفانه تا حدودی موفق نیز بوده و افراد فریبخورده را همراه کردهاند.
اما نکته تأسفبار زمانی است که این نمایش با مجوز، روی صحنه رفته است و آب از آب تکان نخورده! گویی بخشهای نظارتی و مسئولین امر یا خود را به ندیدن زدهاند یا بهسادگی از کنارش گذشتهاند.
* تمجید بیبیسی از نمایش مروج همجنسگرایی
البته فراموش نشود که این مجموعه فرهنگی، پیشاز این نمایش نیز تئاتری با عنوان «س.پ» با همین بازیگر در سالن خود به نمایش گذاشت که دقیقاً با همین هدفگذاری تولید و به مرحله اجرا رسیده بود و جالبتر آنکه تئاتر موردنظر نیز محصول همین گروه (م.ت) است. گروهی که چندی پیش در شبکه ضدانقلاب بیبیسی به خاطر اختصاص یافتن شماره اخیر مجله خانه هنرمندان ایران (شیوه) به پرونده کاری سرپرست آن (ج. ت) مورد تمجید کمنظیر مسعود بهنود قرار گرفت و این دقیقاً مصداق صحیح و بیبدیل ولنگاری فرهنگی است که بارها و بارها رهبر معظم انقلاب نسبت به آن تذکر دادند.
اما مثل همیشه هیچ گوش شنوایی نبوده و از تذکرات معظمله بهراحتی گذشتند و هزار افسوس که برخی مدیران فرهنگی نمک انقلاب را خوردند و نمکدانش را طوری شکستند که اینچنین مورد تعریف و تمجید عناصر ضدانقلاب و فراری در خارج از کشور قرار میگیرند.
در پایان خطاب به مدیران و مسئولین فرهنگ و هنر یادآور میشود که رهبر معظم انقلاب با صراحت مثالزدنی و نگاه انقلابیشان دستگاه فرهنگ کشور را در سخنرانی اخیر خود دارای مشکل عنوان کرده و دستور «آتش به اختیار» را صادر فرمودند، ازاینرو از آن دستگاه با وجود سهلانگاری و کوتاهی محرز و مسلمش در حمایت از دو نمایش یادشده و برخی آثار دیگر انتظار میرود در عمل به انجام وظایف و مأموریتهای انقلابی خود اقدام عاجل را به عملآورد.
خاطرنشان میشود که همان بازیگر و همان گروه هماینک در تماشاخانه خصوصی دیگری با نام «پ» نیز در حال اجرای نمایشی هستند که همچنان مروج و مبلغ جریان منحط و منحرف همجنسگرایی است.
امیدواریم هر چه زودتر دستگاههای مسئول به وظایف قانونی خود در خصوص آن جامع عمل پوشانده و با جلوگیری تبلیغ و ترویج آن جریان در بین جوانان کشور گامی در جهت جبران کاستیها و سهلانگاریها بردارند.